حراست و حفاظت
گفتم:
نمیشه که هِی به یه چیزی دست پیدا کنی هِی مُفت و مسلم از دستش بدی. باید اون چیزی که به دست آوردی به اندازه ی قدر و قیمتش براش وقت بذاری و همون اندازه که ارزش داره ازش مراقبت کنی. مثلاً گنجی که از دل زمین بیرون آوردن یا مرواریدی که از اعماق اقیانوس بیرون کشیدن که به راحتی در معرض سرقت قرار نمی دن.
گفتی:
آره، ببین همیشه چیزای با ارزش توی موزه های ملّی نگه داری می کنن با شدیدترین تدابیر امنیتی تا کسی بهشون دست اندازی نکن. چون سرمایه های یک ملت یا یک کشور یا یک فرهنگ هستن. اما ما متأسفانه اصلاً برامون مهم نیست چی داریم چی نداریم. می ذاریم هر چی داریم اُکسید بشه بدون اینکه بدونیم اون چیز قیمتی رو با چه زحمتی به دست آوردیم.
گفت:
احتمالاً چون یه سری چیزا مفت به دستمون رسیده این طوری برخورد می کنیم یا امید داریم که اتفاقی براشون نمی اُفته، وگرنه هیچ وقت انقدر قهرآمیز برخورد نمی کردیم. در کل هر کس طاووس خواهد جور هندوستان کِشد. اگر می خوای قدر و قیمت به دست بیاری باید سختی بکشی و اگر به دستش آوردی باید به هر طریق ممکن ازش محافظت کنی.
سلمان:
چه چیزی با ارزش تر از ایمان و اعتقاد یک فرد هست؟ چیزی که اگر نباشه ما زندگیمون هیچ معنا و مفهومی نداره و با یک قارچ صدفی یا دکمه ای که توی خورش و قیمه می ریزن و با آبلیمو مخلوط می کنن و تَفت میدن هیچ فرقی نداریم. وقتی می ریم یه جا زیارت یا دو روز روزه می گیریم یا یک حال خوش معنوی به دست میاریم، اونم با سعی و تلاش و مجاهدت، خیلی خوب که به هر طریق اون اثرات رو حفظ کنیم و اجازه ندیم با عوامل بیرونی مثل نگاه حرام و شنیده های بیهوده یا بی احترامی با والدین یا بحث و جدل از بین برن. باید بدونیم که همیشه دشمن که همون نَفس انسان و شیطان هست، در کمین نشستن و منتظر لحظه ای غفلت ما هستن تا ایمان مون رو از چنگمون در بیارن.
ایمانی که شاید بعد از سی روز روزه داری و صباحی چند سحرخیزی به زحمت و مرارت به دست آورده باشیم. تازه اونم معلوم نیست! شاید به دست آورده باشیم، شاید نه ... :(