.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

... بخوان و بگذر
.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

فکر کردن و سپس نوشتن و بیان کردن، تفاوت انسان با خیلی هاست.
پس؛
خوب فکر کن
خوب بیان کن
خوب بنویس

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایمان» ثبت شده است

حضرت زهرا سلام الله علیها :

 

مَن أصعَدَ إلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ؛

هر که خالص ترین عباداتش را به سمت خدا بفرستد، خداوند برترین مصلحتش را به سوی او نازل مى کند.

بحار الأنوار ج ۷۰ ، ص ۲۴۹

 

هر وقت به این حد از یقین رسیدیم که هر چه داریم برای رضای خدا و در راه خدا نثار کنیم و خداوند متعال، به بهترین شکل و در بهترین زمان و مکان ممکن، پاسخ عبادت مارو میده؛ مطمئناً به درجه ی عظیمی از ایمان دست پیدا کردیم.

خوشبختانه (به خاطر انجام چنین عملی) بدبختانه (به خاطر تعداد دفعات اندک این عمل نسبت به عمری که کردم) دو بار در دو جا با خدا در سر دو راهی و سردرگمی که گیر کرده بودم چنین معامله ای کردم.

یکی برای ورود به حوزه علمیه و دومی برای ازدواجم. سعی کردم دز این دو موقعیت حساس که بسیار مردد شده بودم با خدا معامله کنم. نتیجه اش الحمدلله رب العالمین خیلی خوب شد و بهتر از اون چه که فکرش می کردم.

باید بندگان بیاموزند که در طول زندگی، بارها و بارها و در هر ماه و هر هفته، یا هر روز، با خدا چنین معاملات پرسود و گران بهایی انجام بدن تا نتیجه های عالی و خوبی بگیرن که اگر روزی بر ما گذشت، که کاری برای رضای خدا از روی خلوص نیت انجام ندادیم، خودمون رو سرزنش و مؤاخذه کنیم/

۵ نظر ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۳:۴۴
سلمان

این تابو شکسته شد و روز عید مبعث، اولین مراسم خواستگاری رسمی برگزار شد؛ به اتفاق پدر و مادر و برادران. تفاهمات اخلاقی و اعتقادی زیادی بین بنده و طرف مقابل بود اما ...

نظرم برای مهریه 14 تا بود، بنا بر چند دلیل:

1- دختری با برکت تر است که مهرش کمتر باشد.

2- کی داده کی گرفته؟! (دروغ بزرگ)

3- مهریه، یعنی تعهد و قول و قرار؛ من آدم بد قول و غیر متعهدی نیستم.

4- مهریه یعنی هدیه ی قابل پرداخت، نه ضامن جریان پیدا کردن زندگی.

5- ...

با غالب موارد، حتی زندگی در شهر دیگر، موافقت شده بود، اما شخص دختر خانوم چون احتمال می دادن که خانواده با این تعداد مهریه موافقت نکنن، جواب منفی دادن ...

 

#سلام_بر_ابراهیم

#نه_به_دولت_4_درصدی

۵ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۲۰
سلمان

من:

وقتی که دستت رو به سمتش دراز می کنی مطمئن باش که دستت رو می گیره، خیلی با همه رفیق و مهربون. یک قدم بری سمتش قطعاً ده قدم میاد جلو. بارها و بارها دیدم و شنیدم اما ایمان و یقین داشتن یک مرحله ی بالاتری هست.

همین که در راهش قدم برداری، شتابان به سمتت میاد. دیگه همه چیز به فهم و درک و عقل و شعور خود آدم بستگی داره که چه رفتاری از خودش نشون بده.

گاهی که می شینم پیش خودم می شمارم، یک، دو، سه، ده، بیست ... نمیشه شمرد. خیلی نعمت داده، اونقدر که نمیشه شمرد. و از اون طرف خطاها و اشتباهات خودم رو می شمارم؛ یک، دو، سه، ... اینم نمیشه شمرد.

قطعاً کسی که در راه خدا قدمی برداره حتماً و یقیقاً خداوند که ناظر و شاهد بر همه چیز هست و از هر کار و نیت و قصدی در گذشته و حال و آینده با خبر هست، سزا و پاداش اون عمل رو به بنده اش میده. اینکه ما کفران نعمت می کنیم یه چیز دیگه است.

بارها در معرض خطا بودیم و با یک اشاره مارو نجات داده، یا با یک سفیر و راهنما، یا با یک زنگ تلفن، یا هر چیز و هر موضوعی که می شده جلوی خطا کردنت رو بگیره اما ما ...

از خود راضی نبودن اصل مهمی بوده و هست. 

تو:

ایمان و یقین هم گاهی اوقات خودش در دل بنده هاش قرار می ده، به پاس زحمات و تلاش اون بنده در دریافت حقایق. اما به قول خودت اینکه اون بنده بازم پشت پا به بخت خودش میزن و نمی خواد که هدایت بشه یا همه چیز رو به بازی می گیره و فراموش میکن کجاست و قراره چه کار بکن یه بحث دیگه است.

او:

راه های نجات رو بارها و بارها خودش بهون نشون داده و حتی دستمون رو گرفته و برده که نجاتمون بده اما ما ...

این موارد که پیش میاد آدم از خود راضی سابق به یه چیز جدید تبدیل میشه؛ مغروری که شکسته میشه. در برابر خدا، در برابر ملائک، در برابر ائمه و پیامبر و خوبان عالم، حتی در برابر خلق خدا و دیگه از خودش و اعمالش با این همه نعمتی که بهش ارزانی شده راضی نیست.

سلمان:

قطعاً و یقیناً ذکر و تداوم در اون نجات دهنده است. روزایی که خیلی خوب شروع میشن باید منتظر بود تا خودت با دست خودت که از خود راضی شدی به لجن بکشیش! اما تداوم در ذکر نجاتت میده. هیچ ذکری ندیدم و نشندیم و برای خودم ثابت نشد که از صلوات بر محمد و آل محمد کارسازتر، راه گشاتر، نجات دهنده تر و امید بخش تر باشه.

در کشاکش هواهای نفسانی و نفس لَوامه، که از یه طرف سرزنش میشی به خاطر جایگاه رفیع انسانیت از انجام گناه، از یک طرف وسوسه میشی به انجام گناه، اینجاست که ذکر و توجه برای کسب تقوا در برابر گناه، بیش از پیش به کارت میاد.

هزار بار دست مرا گرفتی و نجاتم دادی

باز هم مرا به حال خودم رها مکن ...

۱ نظر ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۳:۰۷
سلمان

گفتم:

نمیشه که هِی به یه چیزی دست پیدا کنی هِی مُفت و مسلم از دستش بدی. باید اون چیزی که به دست آوردی به اندازه ی قدر و قیمتش براش وقت بذاری و همون اندازه که ارزش داره ازش مراقبت کنی. مثلاً گنجی که از دل زمین بیرون آوردن یا مرواریدی که از اعماق اقیانوس بیرون کشیدن که به راحتی در معرض سرقت قرار نمی دن.

گفتی:

آره، ببین همیشه چیزای با ارزش توی موزه های ملّی نگه داری می کنن با شدیدترین تدابیر امنیتی تا کسی بهشون دست اندازی نکن. چون سرمایه های یک ملت یا یک کشور یا یک فرهنگ هستن. اما ما متأسفانه اصلاً برامون مهم نیست چی داریم چی نداریم. می ذاریم هر چی داریم اُکسید بشه بدون اینکه بدونیم اون چیز قیمتی رو با چه زحمتی به دست آوردیم.

گفت:

احتمالاً چون یه سری چیزا مفت به دستمون رسیده این طوری برخورد می کنیم یا امید داریم که اتفاقی براشون نمی اُفته، وگرنه هیچ وقت انقدر قهرآمیز برخورد نمی کردیم. در کل هر کس طاووس خواهد جور هندوستان کِشد. اگر می خوای قدر و قیمت به دست بیاری باید سختی بکشی و اگر به دستش آوردی باید به هر طریق ممکن ازش محافظت کنی.

سلمان:

چه چیزی با ارزش تر از ایمان و اعتقاد یک فرد هست؟ چیزی که اگر نباشه ما زندگیمون هیچ معنا و مفهومی نداره و با یک قارچ صدفی یا دکمه ای که توی خورش و قیمه می ریزن و با آبلیمو مخلوط می کنن و تَفت میدن هیچ فرقی نداریم. وقتی می ریم یه جا زیارت یا دو روز روزه می گیریم یا یک حال خوش معنوی به دست میاریم، اونم با سعی و تلاش و مجاهدت، خیلی خوب که به هر طریق اون اثرات رو حفظ کنیم و اجازه ندیم با عوامل بیرونی مثل نگاه حرام و شنیده های بیهوده یا بی احترامی با والدین یا بحث و جدل از بین برن. باید بدونیم که همیشه دشمن که همون نَفس انسان و شیطان هست، در کمین نشستن و منتظر لحظه ای غفلت ما هستن تا ایمان مون رو از چنگمون در بیارن.

ایمانی که شاید بعد از سی روز روزه داری و صباحی چند سحرخیزی به زحمت و مرارت به دست آورده باشیم. تازه اونم معلوم نیست! شاید به دست آورده باشیم، شاید نه ... :(

۱۵ نظر ۱۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۸
سلمان