.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

... بخوان و بگذر
.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

فکر کردن و سپس نوشتن و بیان کردن، تفاوت انسان با خیلی هاست.
پس؛
خوب فکر کن
خوب بیان کن
خوب بنویس

آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توبه» ثبت شده است

یه سری متن ها، یه سری گفته ها و شنیده ها و یک سری اصوات هست که خیلی با روح آدم بازی می کن و آدم رو قلقلک می ده. در طول این عمری که از خدا گرفتم، تا الان دو تا دعا بوده که خیلی ازشون خوشم اومده و از خوندنشون لذت می برم.

یکی دعای قنوت نماز عید فطر، اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة ...

این دعا سراسر غفران و رحمت و مغفرت و سخاوت خدارو می رسونه و بهترین عیدی برای مردم روزه دار.

دعای دومی که خیلی از خوندنش و شنیدنش لذت می برم، دعای زیبای ماه رجب. یه حس خاص و عجیبی توی این دعا هست. اگر موقع روخوانی و هم نوایی این دعاها، کمی به معناشون دقت کنیم، بیشتر از مفهومشون لذت می بریم.

 

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ

ای کسی که برای هر خیر و نیکی به سوی او امید دارم و در هر ناگواری از خشمش ایمنی می جویم ...

متن و ترجمه دعای ماه رجب

۳ نظر ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۴۱
سلمان

من:

از یک جاهایی به بعد انگار توی این دنیای دَرَن دشت خودت موندی و خودت. یک وقت ها آدم احساس می کنه که هیچ کسی رو نداره. هر چه به اطرافت بیشتر نگاه می کنی و بیشتر توی افکارت غرق میشی، بیشتر به تنهایی خودت پی می بری. ما آدم ها درونمون مملؤ از احساسات و عواطف و هیجاناته که بی شک در تصمیم گیری های روزمره کوتاه مدت و بلند مدتمون اثر گذار هستن و خوش به حال افرادی که قدرت غلبه بر این احساسات و عواطف رو دارن. و یکی از این احساسات، احساس تنهایی و عدم وجود اشخاص یاری رسان در زمان نیازمندیِ زندگی ماست.

او:

احساس تنهایی در زمانه ای که هر انسانی با یک تلفن همراه یا رایانه و به لطف شبکه جهانی اینترنت به هر کجا و هر کَسی که بخواد و اراده کنه وصل می شه، کمی مضحکِ اما نباید فراموش کرد که ما آدم ها نیاز به ارتباطات نزدیک با هم نوع خودمون داریم. نیاز به صحبت کردن چهره به چهره، لمس دست هایی هم دیگه و شنیدن صدای طرف مقابل بدون واسطه.

در هر برهه ای از زندگی تک تک ما آدم ها، این احساس نیاز به ارتباط، شکل تازه ای می گیره. یک بار احساس نیاز به پدر و مادر، یک بار نیاز به همکلاسی و دوست، یک بار هم احساس نیاز به داشتن همسر و فرزند.

تو:

عاقل اونی هست که به خوبی و در زمان درست، نیازهای خودش شناسایی بکن و بتون توی زندگیش اَهمُ و مهم انجام بده و حتی برای رفع نیازهاش اولویت بندی داشته باشه. ممکن با ورود انسان به عرصه های جدیدی از زندگی، نیازهاش و حتی اولویت بندی اون نیازها تغییر بکن. مثلاً کسی که سه چهار سال برای کنکور خونده و الان رتبه خوب نیاورده، شاید تا یک روز قبل از اعلام نتایج، اولویت اولش وارد شدن به دانشگاه و اولویت دومش کار و بعد سربازی و ازدواج بوده اما فردای اعلام نتایج؛ اولویت اولش یا میشه کار یا سربازی (با فرض اینکه دیگه نخواد کنکور شرکت بکن) یا شاید بشه ازدواج (اگر دختر باشه).

سلمان:

باید در اوج نیازمندی ها به خود خود خود خدا پناه برد و از خودش کمک خواست. ای بسا نیازهایی که کاذب و دست و پا گیر باشن و ما متوجه نباشیم و با پرداختن به اون ها برای مُرتفع کردنشون، از اهداف بزرگ زندگی عقب بمونیم و چه بسا نیازهایی که از طرف خود خدا توی زندگیت ایجاد شده باشن، تا به سمتش بری و با اظهار عجز و ناتوانی در رفع اون نیازها، از خودش کمک بخوای، که اگر این کار انجام ندی و برای رفع نیازهات، چشم طمعت به مردم باشه، مطمئن باش به غیرت خدا برمی خوره و تورو با همون هایی که بهشون امید بستی رها می کن ...

 

امام صادق (علیه السلام)

حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أن لا تَرجُوَ إلّا اللَّهَ، و لا تَخافَ إلّا ذَنبَکَ.
خوش گمانى به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نترسى.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 72 ، ح 4

۳ نظر ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۸
سلمان

من:

وقتی که دستت رو به سمتش دراز می کنی مطمئن باش که دستت رو می گیره، خیلی با همه رفیق و مهربون. یک قدم بری سمتش قطعاً ده قدم میاد جلو. بارها و بارها دیدم و شنیدم اما ایمان و یقین داشتن یک مرحله ی بالاتری هست.

همین که در راهش قدم برداری، شتابان به سمتت میاد. دیگه همه چیز به فهم و درک و عقل و شعور خود آدم بستگی داره که چه رفتاری از خودش نشون بده.

گاهی که می شینم پیش خودم می شمارم، یک، دو، سه، ده، بیست ... نمیشه شمرد. خیلی نعمت داده، اونقدر که نمیشه شمرد. و از اون طرف خطاها و اشتباهات خودم رو می شمارم؛ یک، دو، سه، ... اینم نمیشه شمرد.

قطعاً کسی که در راه خدا قدمی برداره حتماً و یقیقاً خداوند که ناظر و شاهد بر همه چیز هست و از هر کار و نیت و قصدی در گذشته و حال و آینده با خبر هست، سزا و پاداش اون عمل رو به بنده اش میده. اینکه ما کفران نعمت می کنیم یه چیز دیگه است.

بارها در معرض خطا بودیم و با یک اشاره مارو نجات داده، یا با یک سفیر و راهنما، یا با یک زنگ تلفن، یا هر چیز و هر موضوعی که می شده جلوی خطا کردنت رو بگیره اما ما ...

از خود راضی نبودن اصل مهمی بوده و هست. 

تو:

ایمان و یقین هم گاهی اوقات خودش در دل بنده هاش قرار می ده، به پاس زحمات و تلاش اون بنده در دریافت حقایق. اما به قول خودت اینکه اون بنده بازم پشت پا به بخت خودش میزن و نمی خواد که هدایت بشه یا همه چیز رو به بازی می گیره و فراموش میکن کجاست و قراره چه کار بکن یه بحث دیگه است.

او:

راه های نجات رو بارها و بارها خودش بهون نشون داده و حتی دستمون رو گرفته و برده که نجاتمون بده اما ما ...

این موارد که پیش میاد آدم از خود راضی سابق به یه چیز جدید تبدیل میشه؛ مغروری که شکسته میشه. در برابر خدا، در برابر ملائک، در برابر ائمه و پیامبر و خوبان عالم، حتی در برابر خلق خدا و دیگه از خودش و اعمالش با این همه نعمتی که بهش ارزانی شده راضی نیست.

سلمان:

قطعاً و یقیناً ذکر و تداوم در اون نجات دهنده است. روزایی که خیلی خوب شروع میشن باید منتظر بود تا خودت با دست خودت که از خود راضی شدی به لجن بکشیش! اما تداوم در ذکر نجاتت میده. هیچ ذکری ندیدم و نشندیم و برای خودم ثابت نشد که از صلوات بر محمد و آل محمد کارسازتر، راه گشاتر، نجات دهنده تر و امید بخش تر باشه.

در کشاکش هواهای نفسانی و نفس لَوامه، که از یه طرف سرزنش میشی به خاطر جایگاه رفیع انسانیت از انجام گناه، از یک طرف وسوسه میشی به انجام گناه، اینجاست که ذکر و توجه برای کسب تقوا در برابر گناه، بیش از پیش به کارت میاد.

هزار بار دست مرا گرفتی و نجاتم دادی

باز هم مرا به حال خودم رها مکن ...

۱ نظر ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۳:۰۷
سلمان

گفتم:

نمیشه که هِی به یه چیزی دست پیدا کنی هِی مُفت و مسلم از دستش بدی. باید اون چیزی که به دست آوردی به اندازه ی قدر و قیمتش براش وقت بذاری و همون اندازه که ارزش داره ازش مراقبت کنی. مثلاً گنجی که از دل زمین بیرون آوردن یا مرواریدی که از اعماق اقیانوس بیرون کشیدن که به راحتی در معرض سرقت قرار نمی دن.

گفتی:

آره، ببین همیشه چیزای با ارزش توی موزه های ملّی نگه داری می کنن با شدیدترین تدابیر امنیتی تا کسی بهشون دست اندازی نکن. چون سرمایه های یک ملت یا یک کشور یا یک فرهنگ هستن. اما ما متأسفانه اصلاً برامون مهم نیست چی داریم چی نداریم. می ذاریم هر چی داریم اُکسید بشه بدون اینکه بدونیم اون چیز قیمتی رو با چه زحمتی به دست آوردیم.

گفت:

احتمالاً چون یه سری چیزا مفت به دستمون رسیده این طوری برخورد می کنیم یا امید داریم که اتفاقی براشون نمی اُفته، وگرنه هیچ وقت انقدر قهرآمیز برخورد نمی کردیم. در کل هر کس طاووس خواهد جور هندوستان کِشد. اگر می خوای قدر و قیمت به دست بیاری باید سختی بکشی و اگر به دستش آوردی باید به هر طریق ممکن ازش محافظت کنی.

سلمان:

چه چیزی با ارزش تر از ایمان و اعتقاد یک فرد هست؟ چیزی که اگر نباشه ما زندگیمون هیچ معنا و مفهومی نداره و با یک قارچ صدفی یا دکمه ای که توی خورش و قیمه می ریزن و با آبلیمو مخلوط می کنن و تَفت میدن هیچ فرقی نداریم. وقتی می ریم یه جا زیارت یا دو روز روزه می گیریم یا یک حال خوش معنوی به دست میاریم، اونم با سعی و تلاش و مجاهدت، خیلی خوب که به هر طریق اون اثرات رو حفظ کنیم و اجازه ندیم با عوامل بیرونی مثل نگاه حرام و شنیده های بیهوده یا بی احترامی با والدین یا بحث و جدل از بین برن. باید بدونیم که همیشه دشمن که همون نَفس انسان و شیطان هست، در کمین نشستن و منتظر لحظه ای غفلت ما هستن تا ایمان مون رو از چنگمون در بیارن.

ایمانی که شاید بعد از سی روز روزه داری و صباحی چند سحرخیزی به زحمت و مرارت به دست آورده باشیم. تازه اونم معلوم نیست! شاید به دست آورده باشیم، شاید نه ... :(

۱۵ نظر ۱۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۸
سلمان

گفت:

بزرگترین ارزش انسان به آزاد بودن و اختیار دار بودنش و اگر این دو تا رو از آدم بگیرن دیگه هیچی نداره که بخواد اشرف مخلوقات باشه؛ حُریت و مختار بودن سبب کمال انسان هست در حالی که موجودات دیگه ازین دو یا بی بهره هستن یا در حد رفع حاجات غریزی ازش استفاده می کنن.

گفتم:

خب اگه عقل انسان ازش گرفته بشه دیگه فرقی با حیوان نداره و از عقل منظورم مغز نیست که گوسفند هم داره! بلکه اون قوه ی راهبری و مرکزی که آزادی و اختیار رو داخل چارچوب صَلاح و رستگاری برای انسان می پسنده و اگر اطرافمون رو ببینیم آدم های مجنونی هستن که هم آزادن و هم مختار اما به خاطر بی بهره بودن از نعمت عقل دچار اشتباهات و خطاهایی میشن که موجب سرافکندگی و خجالت خودشون و دیگران میشن.

گفتی:

گاهی وقتا همین اختیار و آزادی باعث به جهنم افتادن انسان میشه، هر چند که نمیشه نَفیش کرد و اگر این دو از انسان گرفته بشن و جهان انسان ها بر قاعده ی جَبر پیش بره دیگه بهشت و جهنم و پاداش و جَزا هیچ معنا و مفهومی نداره. و اون طرف قضیه هم هست که افراد می تونن با بهره گیری از عقل و آزادی و اختیار به راهی برن که باعث نجات خودشون و دیگران بشه.

سلمان:

همون طور که آدم به لطف خدا اختیار داره و البته ممکن مرتکب خطا و گناه بشه، همون خدا فرصت توبه و آزادی عمل برای بازگشت به سمت خودش رو به ما داده و اگر زودتر با اختیار خودمون گناه رو کنار بذاریم و در عین استفاده از آزادی بتونیم با عقل خودمون به سمت خدا حرکت کنیم قطعاً جزء نجات یافتگان هستیم ودر غیر این صورت میشیم خَسِرَ الدنیا و الاّخرة.

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۷
سلمان