.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

... بخوان و بگذر
.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

فکر کردن و سپس نوشتن و بیان کردن، تفاوت انسان با خیلی هاست.
پس؛
خوب فکر کن
خوب بیان کن
خوب بنویس

آخرین نظرات

سلام

خب دیگه جام جهانی 2022 هم با تمام حواشی تموم شد و با برنده شدن آرژانتین به پایان رسید!

اوضاع مملکت هم که فعلاً آروم هست و با اینکه امروز و 29 و 30 آذر هم فراخوان اعتصابات بود، اما دیگه حنای جماعت لندن نشین برای این مردم و حتی برای معترضین هم رنگی نداره و همه دارن به زندگی عادی خودشون می پردازن. هر چند یک عده ای از بانوان کشف حجاب کردن و بدون روسری در خیابان های شهر قدم میزنن و این رو بزرگترین آزادی به دست آورده خودشون برای انقلاب 1401 می دونن اما خب همین خانوم ها وقتی پاشون به دادگاه بکشه، هم از خیانت همسر پرده برمیدارن و هم تقاضای نفقه و اجرت المثل و مهریه اسلامی میکنن و توقع دارن دادگاه با تمام ابزار حقوقی و فقه اسلامی، حقشون از مردهای ستمگر پس بگیره!

الان هم که این خطوط می نویسم، کمتر از یک ماه دیگه به آغاز امتحانات باقی مونده و باید بچسبم به درس ها. البته فعلاً یه خورده مطالعاتی در مورد تاریخ معاصر دارم که به صورت روزانه انجام میدم.

واقعاً که ما هر چی می کشیم از نادانی ملت در مورد تاریخ و گذشته خودشون می کشیم و الان که یه دوره مطالعاتی در مورد زمان پهلوی شروع کردم، متوجه میشم که واقعاً چه چیزی در گذشته نه چندان دور در این کشور در حال رخ دادن بوده و الان چه طور با رسانه های مزدور انگلیسی  و سعودی و آمریکایی در حال تغییر ذهنیت مردم هستن.

 

کتاب های در دست مطالعه که به شدت توصیه می کنم حتماً مطالعه کنید؛

ظهور و سقوط پهلوی (نویسنده، ارتشبد حسین فردوست)

جعبه سیاه (گزیده خاطرات اسدالله علم)

فردوست، دوست دوران کودکی تا زمان فرار محمدرضا شاه از ایران بوده، قریب به پنجاه سال، همراه و همکار و دست راست محمدرضا در تصمیم گیری ها و البته دارای پست و مقام بسیار با نفوذ (رییس اداره کل بازرسی شاهنشاهی) و مرتبط با تمام سران دربار پهلوی که وقتی خاطراتش میخونید، فقط افسوس میخورید که چه کسانی با چه تفکرات منحرفی 50 سال با طایفه پهلوی بر این کشور حکمرانی کردن.

نفر دوم اسدالله علم، وزیر دربار و نخست وزیر محمدرضا شاه که این آدم هم در خاطراتش که به دست خودش به صورت روزانه نوشته، نکات تاسف باری از نحوه مدیریت کشور نوشته، که لازم هست همه جوانان و نوجوانان کشور، یک دوره تاریخ پهلوی بخونن، تا متوجه تغییر و تحول بنیادین پس از انقلاب بشن.

از ورود بهاییت بی دین در ارکان بالای حکومت پهلوی تا نفوذ گسترده انگلیس و آمریکا، زیر سبیل رضاشاه و محمدرضای پهلوی، از انواع زد و بند و فسادهای گسترده درباریان در زمینه های مختلف، سیاسی اقتصادی و جنسی و... تا انواع خودکامگی های محمدرضا شاه از جمله کودتای 28 مرداد 1332 و تاسیس حزب رستاخیر و تعیین نمانیدگان مجلس مورد پسند شاه.

 

قرار گذاشتم با خودم که پس از تکمیل دوره پهلوی، به سراغ قاجاریه برم.

۰ نظر ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۸:۲۶
سلمان

سلام

برخلاف مدت های زیادی که نبودم و ننوشتم، اما جدیداً شوق به نوشتن پیدا کردم و شاید یکی از دلایلش، شوق به مطالعه باشه که اون هم اتفاقاً جدیداً پیدا کردم :)

شاید تمام این اتفاقات به خاطر همین اعتراضات دو ماه اخیر (مهر و آبان 1401) باشه که جرقه انگیزه جدید من برای مطالعه شده؛ البته که قبلاً هم مطالعه می کردم اما نه مستمر و پیوسته. خرید کتاب هم همیشه برای من یکی از لذت بخش ترین کارهای زندگی بوده، حداقل از زمانی که به این کار روی آوردم و اون موقع اوایل دبیرستان بودم و جَو روانی و فکری اون زمان که میرفتم پایگاه و مسجد و علاقه ای که به مطالعه کتب مذهبی علی الخصوص موضوعات آخرالزمانی پیدا کرده بودم.

حدود سال های 85 تا 90 شاید بیشترین کتب مذهبی در خصوص علائم آخرالزمان و موضوعات مربوط به مهدویت خریداری کردم. از الفبای مهدویت که یک لغت نامه بود توسط آقای دانشمند که زمان نوجوانی ما با کلیپ های سخنرانیش خیلی مطرح و معروف شده بود تا داستان انبیا و حتی کتاب معراج السعادة ملا احمد نراقی که برخی از دوستان توی محیط  مسجد و پایگاه معرفی کرده بودن.

البته ناگفته نماند که شاید درک و فهم خیلی از اون کتاب ها فراتر از سن و سال اون زمان من بود، مثلاً همون معراج السعادة که یک راهنمای سیر و سلوک اخلاقی بود و اصلاً بدون استاد اخلاق برای طی کردن این مسیر، خوندن تنهاش، بی فایده بود.

فایده بعدی حوادث اخیر (فوت مهسا امینی و اتفاقات بعدش) همین بود که برخی از دوستان مخالف با عقیده من، دایماً داخل دایرکت اینستاگرام برای من چیزهایی میفرستادن که به اصطلاح خودشون بگن، بیا تماشا کن!! ببین دارن با مردم، این بسیجی ها چی کار میکنن و ...

اتفاقاً یکی از همین موارد، خاطرات و مشاهدات عینی فردی به نام «جواد موگویی» بود که مورد ضرب و شتم بسیجی ها واقع شده بود و من تا مدتی صفحه اش دنبال کردم و متوجه شدم نویسنده و مستندسازه و بعد هم سرچ کردم و کتاب هایی که نوشته بود پیدا کردم و خریدم :)

فایده سوم این اعتراضات و البته الان میشه گفت انقلاب خشن مورد حمایت غربی ها و جنگ احزاب و جنگ شناختی همه جانبه علیه ایران، خرید کتاب های زیادی بود که با تخفیف ویژه در مدت اعتصابات 24 تا 26 آبان تونستم از طریق خرید اینترنتی تهیه کنم :)

از جمله کتاب های تاریخی و سیاسی که توسط «امیرحسین ثابتی» مجری شبکه افق (برنامه جهان آرا) در برنامه «حافظه تاریخی ایران» معرفی میشن.

حلاصه اینکه

هر چی بود خیر بود و اینکه علیکم بالکتاب و المطالعه.

۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۰۷
سلمان

سلام

من اصلاً اهل فوتبال و این داستان ها نیستم اما همیشه سعی کردم بازی های جام جهانی (حداقل بازی های تیم ملی) دنبال کنم. حتی از فوتبالیست ها هم خیلی خوشم نمیاد، به خاطر بی اخلاقی ها و پول های مفت و فدراسیون بی در و پیکر و فساد و کثافت کاری باشگاه ها و ...

فکر می کنم جام جهانی قطر 2022 یکی از سیاسی ترین جام جهانی های تاریخ فوتبال باشه، هم از لحاظ میزبانی قطر به عنوان یکی کشور اسلامی و حواشی خاص خودش هم به لحاظ اتفاقات اخیر ایران که نتیجه اش در بازی اخیر ایران و انگلیس خودش نشون داد. از طرفداران و مخالفان سرود ملی خوندن تا شعارهای تماشاچیان و حواشی قبل از بازی.

 

هنوز بازی های ایران با وِلز و آمریکا مونده و در عین حال که دوست دارم تیم ما برنده بشه، زیاد امیدوار نیستم!!

در دنیای امروز، ساحت هیچ چیزی از سیاست جدا نیست، نه ورزش و بالخصوص فوتبال، و نه هنر و سینما.

 

نظر شخصی:

مردم کشور من، شاید سیاست مدارترین آدم های دنیا نباشن، اما قطعاً سیاسی ترین آدم ها هستن.

۰ نظر ۰۱ آذر ۰۱ ، ۱۸:۵۹
سلمان

سلام

خیلی دوست داشتم الان که بعد از چندین ماه که از آخرین به روز رسانی وبلاگم گذشته، با یه مطلب خیلی خوشجال کننده برگردم ولی خب اتفاقاتی که بعد از اربعین 1401 رخ داد ... کام همه ملت ایران تلخ کرد.

دقیقاً روزهای آخر بازگشت ما از پیاده روی اربعین بود که اخبار مرگ تلخ دختری در تهران و بعدش موج رسانه ای علیه گشت ارشاد و ... شروع شده بود. ما با کوله باری از سفر معنوی برگشته بودیم که دیدیم چند تا شهر و شهرستان مردم ریختن کف خیابون و خیلی زود و تند و سریع، شعارها جهت دار شد و رفت به اون نشونه ای که چند سال قبل در سال 88 رفت.

 

از شعار [زن زندگی آزادی] به فحش های رکیک جنسی و مرگ بر این و اون؛ عین 88 که از [رای مارو پس بدین] رفت به سمت «مرگ بر اصل ولایت فقیه»

 

اما تفاوت امسال که 1401 هست با 1388 در نبرد رسانه های نیابتی اسراییلی یعنی اینترنشنال و من و تو هست در برابر صدا و سیمای بیمار و حال ندار ما و فضای رهای رسانه مجازی در دست مردم که انگار بی صاحب ترین کشور در زمینه رسانه ای هستیم.

الان که می نویسم، نزدیک به صد نیروی انتظامی و اطلاعاتی و صد شهروند در این اعتراضات و البته الان دیگه تبدیل شده به اغتشاشات و اقدامات مسلحانه، کشته شدن. همین چند روز پیش در ایذه خوزستان و اصفهان، مردم و نیروهای امنیتی کشته شدن.

 

هنوز من نفهمیدم که کجای دنیا برای اعتراض به هر موضوعی که باشه، از پوشش تا اقتصاد، باید بدن نیروهای انتظامی عریان و چاقو چاقو بشه که این اصل و هدف دشمن هست، نه هموطنان معترض. در باب این موضوع حرف زیاد هست اما خواستم بگم، که این نیز بگذرد.

خدای این کشور که 8 سال جنگ 18 کشور را علیه این مردم و این کشور خنثی کرد و خدایی که تا مرز سقوط 88 و 78 پیش برد این کشور را و باز هم حفظش کرد، این بار هم قطعاً این مردم و این کشور را حفظ خواهد کرد.

 

برای کسی که ترم بالاتری رفته، امتحانات به مراتب سخت تر میشه تا یک دانش آموز سال اول یا دانشجوی ترم اولی.

این امتحان سخت تر و البته نتیجه شیرین تری خواهد داشت.

۳ نظر ۲۸ آبان ۰۱ ، ۱۹:۴۸
سلمان

سلام به همه انسان هایی که حتی بعد از مدت ها دوری از محیط اینجا، میان و یه سری میزنن و یه نگاهی به مطالب میندازن.

واقعاً اینجا (بیان) جای خوبی بود و من در گذشته با انسان های خوبی آشنا شدم و اما الان ...

الان اینجا انقدر متروکه شده که حتی خود سرویس بیان هم حوصله به روز رسانی فهرست وبلاگ هاش نداره!

 

من دوست داشتم باز هم اینجا بودم و باز هم از زندگی خودم می نوشتم و باز هم انسان های خوبی که در گذشته به وبلاگ من سر میزدن و با هم دید و بازدید مجازی داشتیم، می بودند و می رفتیم و می آمدیم.

اما خب به نظر من لعنت به اینستاگرام و لعنت به باقی پلتفرم هایی که جای وبلاگ و وبلاگ نویسی را گرفتند تا دیگر، نوشته ها بی روح و بی تقوا شوند و همه چیز حول سلفی گرفتن و اِستوری و دایرکت و اِستاتوس گذاشتن بگذرد.

 

من حالا بعد از 4 سال که از ازدواجم گذشته و 5 سال از ورودم به حوزه و 1 سال از تولد فرزندم! باز به اینجا سر زدم و چند خط نوشتم و امید دارم به روزی که باز هم مردم به جای توییت زدن های چند کلمه ای و به قول خودشان هوایی یا استوری های اینستاگرام، باز هم به محل رویش اندیشه ها، یعنی وبلاگ، جایی که برای هر کلمه و هر سطرش وقت میگذاری و فکر میکنی و همین جوری روی هوا به دیگران تیکه نمی پرانی، برگردند و قدر این فضای تایپ و مانیتور را بیشتر بدانند!

 

باشد که رستگار شویم ...

۵ نظر ۱۴ تیر ۰۰ ، ۲۱:۱۳
سلمان