.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

... بخوان و بگذر
.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

فکر کردن و سپس نوشتن و بیان کردن، تفاوت انسان با خیلی هاست.
پس؛
خوب فکر کن
خوب بیان کن
خوب بنویس

آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روابط اجتماعی» ثبت شده است

من:

از یک جاهایی به بعد انگار توی این دنیای دَرَن دشت خودت موندی و خودت. یک وقت ها آدم احساس می کنه که هیچ کسی رو نداره. هر چه به اطرافت بیشتر نگاه می کنی و بیشتر توی افکارت غرق میشی، بیشتر به تنهایی خودت پی می بری. ما آدم ها درونمون مملؤ از احساسات و عواطف و هیجاناته که بی شک در تصمیم گیری های روزمره کوتاه مدت و بلند مدتمون اثر گذار هستن و خوش به حال افرادی که قدرت غلبه بر این احساسات و عواطف رو دارن. و یکی از این احساسات، احساس تنهایی و عدم وجود اشخاص یاری رسان در زمان نیازمندیِ زندگی ماست.

او:

احساس تنهایی در زمانه ای که هر انسانی با یک تلفن همراه یا رایانه و به لطف شبکه جهانی اینترنت به هر کجا و هر کَسی که بخواد و اراده کنه وصل می شه، کمی مضحکِ اما نباید فراموش کرد که ما آدم ها نیاز به ارتباطات نزدیک با هم نوع خودمون داریم. نیاز به صحبت کردن چهره به چهره، لمس دست هایی هم دیگه و شنیدن صدای طرف مقابل بدون واسطه.

در هر برهه ای از زندگی تک تک ما آدم ها، این احساس نیاز به ارتباط، شکل تازه ای می گیره. یک بار احساس نیاز به پدر و مادر، یک بار نیاز به همکلاسی و دوست، یک بار هم احساس نیاز به داشتن همسر و فرزند.

تو:

عاقل اونی هست که به خوبی و در زمان درست، نیازهای خودش شناسایی بکن و بتون توی زندگیش اَهمُ و مهم انجام بده و حتی برای رفع نیازهاش اولویت بندی داشته باشه. ممکن با ورود انسان به عرصه های جدیدی از زندگی، نیازهاش و حتی اولویت بندی اون نیازها تغییر بکن. مثلاً کسی که سه چهار سال برای کنکور خونده و الان رتبه خوب نیاورده، شاید تا یک روز قبل از اعلام نتایج، اولویت اولش وارد شدن به دانشگاه و اولویت دومش کار و بعد سربازی و ازدواج بوده اما فردای اعلام نتایج؛ اولویت اولش یا میشه کار یا سربازی (با فرض اینکه دیگه نخواد کنکور شرکت بکن) یا شاید بشه ازدواج (اگر دختر باشه).

سلمان:

باید در اوج نیازمندی ها به خود خود خود خدا پناه برد و از خودش کمک خواست. ای بسا نیازهایی که کاذب و دست و پا گیر باشن و ما متوجه نباشیم و با پرداختن به اون ها برای مُرتفع کردنشون، از اهداف بزرگ زندگی عقب بمونیم و چه بسا نیازهایی که از طرف خود خدا توی زندگیت ایجاد شده باشن، تا به سمتش بری و با اظهار عجز و ناتوانی در رفع اون نیازها، از خودش کمک بخوای، که اگر این کار انجام ندی و برای رفع نیازهات، چشم طمعت به مردم باشه، مطمئن باش به غیرت خدا برمی خوره و تورو با همون هایی که بهشون امید بستی رها می کن ...

 

امام صادق (علیه السلام)

حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أن لا تَرجُوَ إلّا اللَّهَ، و لا تَخافَ إلّا ذَنبَکَ.
خوش گمانى به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نترسى.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 72 ، ح 4

۳ نظر ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۸
سلمان

گفتم:

یه مزرعه فقط به آب و کود و زمین، پابرجا نیست بلکه باید برای دوام و قوامش به صورت دوره ای هر نوع گیاه هرزه و حیوانات و حشرات موذی رو شناسایی و نابود کرد. این کار اگر صورت نگیره و فقط به امید این باشیم که با آب و غذا دادن به گیاهان باغ، بشینیم تا بهمون ثمره بده، بعد از چند وقت متوجه اشکالاتی در مزرعه میشیم که یا دیگه دیر شده تا به داد محصول برسیم یا نیمی یا کمتر یا بیشتر محصولات باغمون رو از دست دادیم.

گفت:

دقیقاً کارهای ما انسان ها هم همین طوریه، عین همین باغ. باید هر چند روز یک بار به کارایی که می کنیم و نتایجی که میخوایم ازشون بگییم فکر کنیم. به قولی تو شاید یه جا فنس کشی باغمون از بین رفته و دزدها و حیوانات دیگه دارن محصول مارو می دزدن یا یه نوع آفت داره ریشه و ساقه و برگ درختان رو از بین می بره یا یک علف هرز به پای درخت ها پیچیده و داره جون و قوت باغ می گیره.

ما هم لازم نسبت به هدف گذاری هامون علاوه بر تلاش و کوششی که داریم، آفت شناسی کنیم.

گفتی:

آفت هر کی ممکن نوعش با دیگری فرق بکن. خیلی مثالتون جالب بود. مثلاً گاهی آفت درس خوندن یک دانشجو یا طلبه میشه بازیگوشی و دل نسپردن به درس، آفت کار یه بازاری میشه چیدمان نامرتب ویترین، یا آفت راندمان پایین کاری یک اداره میشه بی میلی کارمندان به کار کردن به دلایل مختلف. خیلی مهم هست هر کی بتونه آفت و سم مهلک کارهای خودشو با محاسبه و دقت و تفکر پیدا بکن و علاجش بکن.

سلمان:

آفت روابط هم همین طوریه؛ باید روابط خودمون با دیگران رو آفت شناسی کنیم. گاهی ما حد و حدود رو در روابط دوستانه، فامیلی، خواهر برادری و یا از این قبیل به روش های مختلف رعایت نمی کنیم و همین میشه اون علف هرزی که به پای روابط حَسنه و دوستانه ما می پیچه و نابودش میکن.

یکی از راه کارهاش این که دوستان ما بهمون آفت هایی که می بینن رو تذکر بدن یا اگر اونا چیزی نمیگن، ما خودمون به طور دوره ای هر یک ماه یک بار یا هر سری که باشون مسافرت می ریم یا کنار هم هستیم بپرسیم:

راستی رفیق، به خاطر دوستی و رفاقتی که داریم، اگر در رفتار و گفتار و کردار من عیب و نقصی می بینی که به خودم، شما یا دیگران لطمه وارد میکن، بگو.

این رفتار باعث دوام صمیمیت ها میشه، شاید دوستان ما چیزهایی در رفتار و گفتار ما دیده باشن و به هر دلیل مخفی کرده باشن از ما که همون ها بشه بلای جون باغِ دوستی ما و مثل آفت نابودش بکن.

۲ نظر ۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۹
سلمان

او:

یه کم بیشتر صبور باش، انقدر زود ناراحت نشو.

من:

نمیشه! من مدلم این طوریه. زود رنجم، مخصوصاً افرادی که بیشتر دوستشون دارم زودتر از دست کاراشون عصبانی میشم، چون توقع چنین کاری ازشون ندارم و روشون حساس ترم و به کوچک ترین تحرکاتشون حساسم. بی احترامی و بی توجهی که جای خود داره.

تو:

این جوری که نمیشه زندگی کرد؛ تو هم اینکه مردم زود مورد قضاوت قرار می دی هم زود ناراحت میشی. سعی کن یه مقدار از حوصله ای که در برابر دوستانت داری در برابر نزدیکان درجه یک هم داشته باشی.

من:

فکر می کنی ندارم؟ تو می دونی چه قدر شده سر نماز از خدا خواستم اخلاقم در برابرشون زیبا و پسندیده قرار بده. اما باور کن خیلی سخت، یعنی یه حرکاتی می کنن یه حرفی می زنن ... بگذریم :(

سلمان:

گاهی وقتا از سر صبح با انرژی بلند میشی از خواب، با نماز و دعا و مناجات و سلام و صلوات. اما ذره ذره از اول صبح به خاطر چیزای الکی و بیخودی و بی ارزش ناراحت میشی، خورد خورد یه چیزایی باعث میشه غضبناک بشی، چیزایی که اگر هر کدوم جداگانه و بدون استمرار داشتن بخوای تجزیه و تحلیل کنی می فهمی خیلی بی ارزش و بی خود بودن اما چون زود قضاوت بد کردی در مورد همشون، این طور تلمبار شدن روی هم و اسباب ناراحتیت فراهم کردن.

از یه جر و بحث ساده توی مدرسه با استاد و معلم گرفته تا یه شوخی با هم کلاسی و یا یه جواب سلام نشنیدن تا بگیر شب که خسته و کوفته میای خونه و توقع احترام و خسته نباشید داری اما می بینی ازین خبرا نیست و دیگران با رفتارهای خاص خودشون نه تنها حالت بهتر نمی کنن بلکه باعث ناراحتی بیشترت میشن.

باید مهارت های خوب زندگی کردن یاد بگیری؛ گذشت داشتن؛ زود ناراحت و عصبی نشدن؛ گشاده رویی حتی در مواقع بی حوصلگی؛ تحمل رفتارهای غلط نزدیکان و ده ها چیز دیگه تا بتونی با یه لبخند :) از کنار همه ی این مشکلات ریز و کم اهمیت بگذری.

۴ نظر ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۶
سلمان

گفتی:

آدم باید همیشه یه حد و مرزی برای محبت کردنش به دیگران بذاره و محبت و احساساتش خرج هر کسی نکن. چون هر کسی ممکن جنبه و ظرفیت محبت و دوست داشتن مارو نداشته باشه و یا حتی درکش نکن. حتی محبت بین زن و شوهر و یا فرزند و والدین. یه جاهایی ممکن مقدار ورودی محبت ما به خاطر گنجایش کم و ظرفیت پایین قلب طرف مقابل، سر ریز بکن و نه تنها باعث شادی و خوشحالی طرف نشه بلکه فکر کنه داریم به حریمش تجاوز می کنیم.

گفت:

بله خب؛ همه که عین هم نیستن و ما خودمون باید اهل مراعات باشیم، با همه نمیشه پسرخاله شد و سریع داد و ستد و بده بستون داشت؛ مخصوصاً افرادی که تجربه ی رابطه های غیرعادی باهاشون داشتیم. یعنی حداقل یک بار در این زمینه امتحانشون کردیم و فهمیدیم نباید از یه حد بیشتر باهاشون رفاقت داشت. چون هم به خودمون لطمه می زنیم هم به اونا.

گفتم:

قبول دارم؛ اما آدم با دلش چی کار بکن؟ من که سنگ نیستم! آدمایی هستن که دوستشون دارم و بهشون احساس تعلق خاطر دارم. (یه بنده خدایی یه بار می گفت نگو تعلق خاطر، بگو هوس خاطر!)

حقیقتش رو بخوام بگم آدمای احساساتی نه می تونن دروغ گوهای خوبی باشن نه تصمیم گیرنده های خوبی در مواقع حساس و احساسی. یعنی زود بازی رو لو میدن و همه چیز رو می کنن. مثل من :(

سلمان:

قطعاً در خلوت ها و تنهایی هایی که می دونیم نیاز به یک همدم داریم، اگر ابتدا به سراغ خدا بریم و با خودش که همیشه بوده و هست و خواهد بود خلوت کنیم بیشتر به نفع ماست تا اینکه بگردیم دنبال یک انسان از جنس خودمون و نیازمندتر از خود ما تا بهش ابراز احساسات کنیم.

خداست که درد بنده هاش رو بهتر می دونه و درمانش رو سر راهشون می ذاره. واقعاً در این دنیا هر کسی لایق و شایسته ی دوست داشتن نیست و ما نمی تونیم با یک دید معقول همه رو به یک چشم ببینیم و باید تفاوت در ظرفیت های مختلف وجودی افراد رو بپذیریم.

ما مأمور به دوست داشتن همه نبوده و نیستیم و باید این رو آویزه ی گوش خودمون بکنیم، اگر قرار یک زندگی سالم و بدون حاشیه داشته باشیم.

 

احساس عجیبی از طرف خود خود خدا

۹ نظر ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۱
سلمان

من:

چیزی که همه ندارن اما توقع دارن تو داشته باشی، بهش چی میگن؟ میگن؛ اعصاب!

تو:

خب باید روی خودمون کار کنیم که داشته باشیم دیگه، وگرنه ما هم مثل بقیه ندار میشیم توی این مورد.

او:

اگر انسان همش نگاهش به رفتار زشت دیگران باشه و بخواد الگو گیری بکن میشه مقابله به مثل و این کار نه تنها چیزی به ارزش های ما اضافه نمیکن بلکه از ارزش های وجودی و انسانی ما، کم هم میکن. باید سعی خودمون بکنیم در شرایط حساس و عصبانیت و هیجانی تصمیم عاقلانه بگیریم.

سلمان:

مسلماً وقتی من در شرایط صلح و صفا و مِهر و محبت و دوستی و اخلاص و گل و بلبل هستم و همه چیز آروم و بر طبق روال پیش بره که دیگه داشتن اعصاب و روان سالم و بی درگیری با دیگران ارزش چندانی نداره؛ مثل یک اتوبان بدون ترافیک و بوق و دود ماشین ها که داریم با 100 تا سرعت توی هر لاینی که دوست داریم رانندگی می کنیم، بدون ترافیک و زد و خورد و تصادف؛ نه اینکه ما خودمون رو در شرایط سخت اجتماعی در برخورد با دیگران قرار بدیم، بلکه باید ببینیم زمانی که محک تجربه و آزمون در برابر خواسته ها و حرف ها و اعمال ناشایست دیگران پیش میاد ما چی کار می کنیم و چه تصمیمی می گیریم و رفتارمون چه قدر نرم و زیباست.

داشتن اخلاق خوش در همه حال توصیه شده، چه در زمان جنگ و درگیری و زد و خورد چه در حال صلح و صفا و سازش و روایت می فرماید چه نزدیک است که مؤمن بد اخلاق وارد جهنم بشود و کافر خوش اخلاق وارد بهشت!

 

کمی تا قسمتی اَبری

۴ نظر ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۹
سلمان

من:

جداً و قطعاً و یقیناً در پاره ای از موارد و در مورد برخی افراد در اکثر مواقع انسان از دایره ی حوصله و تحمل بیرون میره و نمی تونه رفتار اطرافیان، حرف هاشون، نگاه هاشون و طرز فکرهاشون تحمل بکن. در این مواقع یک عده که ممکن از اطرافیان نزدیک آدم باشن، مثل برادر، خواهر یا پدر و مادر و همسر برن روی مُخ و با حرف ها و حرکات اشتباه و سوالات بی جا باعث دل زدگی و عصبانیت آدم بشن و انسان از کوره در بره.

تو:

خوبه که موقع صحبت کردن با دیگران شرایط روحی و روانی و موقعیتی که در اون قرار گرفتن رو در نظر بگیریم و بعد شاید لحن صحبت و تُن صدامون تغیر بکن. متنفرم از آدمایی که بدون در نظر گرفتن شرایط روحی - روانی افراد شروع به صحبت و سوال و جواب می کنن و حتی یک ذره فکر نمی کنن که شاید شخص مقابل و مخاطب در اون موقعیت و اون لحظه حوصله ی جواب پس دادن به سوالات ذهنی و کنجکاوی های شمارو نداره!

او:

شاید این انتقاد به خود ما هم وارد باشه و خود ما هم گاهی بدون در نظر گرفتن شرایط افراد شروع به صحبت و گِله و شکایت بکنیم و امان از وقتی که حتی تغییر لحن و وُلوم صدای افراد هم تغییری در ما ایجاد نکن و متوجه نشیم که مستقیماً شخص مقابل از ما درخواست پایان دادن به بحث رو داره و با زبون بی زبونی و با ایما و اشاره می خواد بگه: «لطفاً تمومش کن! من الان حوصله ندارم.»

سلمان:

تا حدود زیادی از به وجود آورنده ی این وضعیت حالا هر کس که هست از اطرافیان تا خود خدا شاکی و ناراحت میشم! علی الخصوص در مواقعی که صبح زود از خدا چیزی جز آرامش و آسایش برای خودم و دیگران درخواست نکردم و برخلاف روزهای دیگه اون روز تبدیل به یک جهنم هم برای خودم و هم برای اونایی میشه که براشون دعا کردم! هنوز خودم توی این قسمت قضیه گیر کردم. نمی دونم امتحان الهی هست یا چیزی غیر از این و قراره حالا که برای سعادت این افراد دعا کردم در مقابل رفتار زشت شون قرار بگیرم تا درجه ی ایمان و تقوا و صبرم مشخص بشه و عیار شخصیتم چه در حال طلب خیر سر سجاده و چه در حال رو به رو شدن با اشخاص در چنین موقعیتی محک بخوره.

۰ نظر ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۷
سلمان