ماضی مضارع مستقبل
من:
چه کسی از آینده خبر داره جز خدا و حتی با دقیق ترین پیش بینی ها و آمار و اطلاعات شفاف هم گاهی نمیشه به درستی از اون چیزی که قرار رخ بده با خبر شد. اینجاست که عقل و علم بشر محدود بودنش ظاهر و بارز میشه.
تو:
شاید بشه از روی یک شرایطی که داشتیم یه چیزایی رو فهمید، از قبل باید استفاده کرد، از اون موقع که بچه بودیم و از پدر و مادرمون و از زمان طفولیت و کودکی و از ابتدایی و راهنمایی و از شکل گیری شخصیت در نوجوانی و از دوستان و رفیقان در دبیرستان و از سلایق و علایق در جوانی و ... بیشتر نمی دونم چون خودم در همین مقطع از عمر به سر می برم.
او:
اگر وصل به منشأ هستی باشی و اعتماد و اطمینان به راهکار و قاعده و اصول زندگی و نسخه ای که خالق هستی برات پیچیده داشته باشی نه می ترسی و نه نگران میشی و نه مضطرب که آینده چه میشه و چه خواهد شد و از زندگیت نهایت لذت رو می بری، چه در ایام سختی و چه در ایام شادی و حسرت گذشته ها و غصه آینده های نیومده رو نمی خوری و همیشه با حال در حال زندگی می کنی :)
سلمان:
قطعاً جز خدا کسی نیست که عالم و دانا و بینا بر سرنوشت بندگانش باشه و قطع به یقین آنچه گذشتگان و نیاکان و الان ما و در آینده، آیندگان انجام دادند و می دهیم و خواهند داد بر سرنوشت ملت ها و اُمت ها و انسان ها تأثیر گذار.
یک سیر صعودی و نزولی داره قطعاً، اینکه در برهه ای از زمان پایین باشیم و در برهه ای بالا اما قطعاً و یقیناً باید یک سِیر مشخص و قانون مند و هدف دار باشه و مارپیچ و زیگزاگ رفتن در این مسیر جایی نداره.
خداست که یک بنده گمراه در گذشته را بینا و اکنون هدایت و در آینده عالِم و فرزانه خواهد کرد که صد البته هم به دعا هم به عمل کار برآید، به سخندانی و سخنرانی نیست. اوست که (به نظرم {اون} زشت هست کاربردش برای خدا) یک دانش آموز دبستانی را از زمین بلند کرده و به اَعلی عِلیین فقه و فقاهت می رسونه.
گذشته و حال و آینده چیست؟