.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

... بخوان و بگذر
.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

فکر کردن و سپس نوشتن و بیان کردن، تفاوت انسان با خیلی هاست.
پس؛
خوب فکر کن
خوب بیان کن
خوب بنویس

آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن کریم» ثبت شده است

بعد از اون جواب منفی، دو دل و مردد شدم و البته سرد و دل زده.

طبیعی هست که وقتی برای اولین بار اقدام بکنی و جواب منفی بشنوی، خیلی توی روحیه ات اثر می ذاره؛ حالا دختر که باشی بالخره قبلش چند تا خواستگار اومده و جواب منفی داده اما پسر فرق داره. والله پسرها هم دل دارن و دلشون میشکن وقتی جواب منفی می شنون؛ چرا بعضی ها فکر می کنن پسرها از سنگ هستن و عاطفه و احساس ندارن؟!

گذشت تا یک هفته به خاطر دو دل شدن و تردید زیاد در اقدام مجدد، استخاره گرفتم/

جوابش دو پهلو بود برام. از طرفی از پیروزی پیامبر سخن گفته شده بود از طرفی از فتنه اهل نفاق؛ بیخیال شدم.

یک هفته ای هست دارم دوباره دو دو تا چهارتا می کنم و با یکی دو نفر صحبت کردم. اکثراً خب میگن اگر دختر و پسر از لحاظ خلق و خو و عقاید و تعریف و نقشه راهشون از زندگی، اشتراکاتشون بالای 60 درصد باشه، نباید روی چیزای دیگه خیلی مانور داد و گیر کرد. چون برخی مسائل رسم و رسومات جاری در هر شهر و قوم و فامیل هست که نمیشه باهاش درافتاد.

یعنی مَخلص کلام؛ اگر طرفین یک دیدگاه مشترک و بر اساس عقلانیتی چیدن برای زندگی شون، پس بهتر هست بر همون اساس پا پیش بذارن.

دیدم خداییش اون بنده خدا در اخلاق و عقاید و تعریفش از زندگی، همونی بود که منم دنبالش بودم اما خب سر پافشاری من به روی 14 سکه و زود پس زدن خانواده مورد نظر؛ جواب منفی شد.

امروز صبح بعد از نماز صبح از خدا طلب بهترین هارو برای تمام بندگانش کردم و برای خودم هم ایضاً.

سه قل هو الله و سه صلوات بر پیامبر و آل پیامبر فرستادم و دعای استخاره؛ اللهم انی تفألتُ بکتابک و توکلت علیک فأرنی من کتابک ما هو مکتوم من سِرِک المکنون فی غیبک.

باز کردم قرآن رو و آیه ای از آیات فرمانروایی خداوند در قیامت و حکمرانی او و پاداش مومنین و نیکوکاران آمد.

تصمیمم مصمم تر شد؛ دوباره اقدام می کنم و البته کمی شرایط رو تغییر می دم؛ هر چند یه مخالفت هایی از طرف خانواده برای اقدام مجدد روی این مورد وجود داره که طبیعی هست ...

توکلت علی الله ...

۱۰ نظر ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۰:۰۷
سلمان

تقریباً سال گذشته این موقع ها بود که نتایج اولیه آزمون کتبی اعلام شده بود و دقیقاً یک روز مانده به ماه رمضان (روز آخر شعبان) وقت مصاحبه داده بودن بهم. با تمام استرس و اضطرابی که به خاطر عدم آگاهی از سوالات مصاحبه داشتم، وارد مدرسه شدم و سراغ دفتر گرفتم ...

سوالات پرسیده شد و نتیجه مصاحبه مثبت شد.

تصمیم سختی که هنوز هم بعضی وقت ها فکر می کنم که اگر به قبل برگردم، بازم این راه رو انتخاب می کنم یا نه؟!

۷ نظر ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۴
سلمان

گفتم:

دقیقاً 5 سال قبل بود که با همین کیفی که دستم وارد این دانشگاه شدم برای پیگیری ثبت نامم، حالا باز همین کیف دستم اما برای تسویه حساب با دانشگاه و ورود به حوزه علمیه. جالب تر اینکه این کیفُ من توی مسابقات تفسیر قرآن دوران دبیرستان جایزه گرفتم که مقام آورده بودم.

همش نگاهم به این کیف بود، یک کیف با برکت ...

گفت:

...

گفتی:

...

سلمان:

إِنْ یمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیامُ نُدَاوِلُهَا بَینَ النَّاسِ وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَ اللَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ (آل عمران/140)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربه‌ای وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم می‌گردانیم؛ (-و این خاصیت زندگی دنیاست-) تا خدا، افرادی را که ایمان آورده‌اند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمی‌دارد.

۱۴ نظر ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۱۸
سلمان

کسی پیدا نمیشه که بگه من آدمی هستم که از اوضاع و احوالم خودم بی خبرم و فی الواقع همه ی ما بنی بشر یه جورایی از کارایی که داریم صبح تا شب انجام می دیدم با خبریم؛ از خوبی هامون از بدی هامون و راه در رو و پیچوندن هم نداریم.

 

بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ (القیامة/14)
بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است،

 

گاهی اوقات خودمون برا خودمون چاله چوله هارو تبدیل به چاه می کنیم و فرصت هارو تبدیل به تهدید!

در اینجور مواقع میشه شاهد اوج حماقت انسان بود که از یک چیز پیش پا افتاده ی بیخود برای خودش گناه و عصیانی درست کنه که اون سرش ناپیدا. روزی هزار بار توی صفحه ی حوادث روزنامه ها به چشم هزاران نفر می خوره و می خونن که فلانی به خاطر 4000 تومن آدم کشته! وسط خیابون. (خودم خوندم یه بار) یا فلان شخص سر یک متلک پرانی به شخصی باعث نقص عضو طرف شده و هزاران مورد شبیه به این.

توی گناه و معصیت هم همین جوری دقیقاً برامون؛ یعنی از یه نگاه الکی و یا سخن بیهوده پشت سر این و اون و یا تعریف یک ماجرا و بیان جزئیاتش شروع میکنیم به هرزگی و تهمت و غیبت؛ از چیزی که واقعاً ارزشش رو نداشته بیخودی هیزم جهنم می سازیم برا خودمون.

طرف فکر کرده فامیلشون بهش نظر داره، فقط فکر کرده! و بعد شروع یک رابطه سر همون فکر بیهوده و بعدم که باید پناه برد به خدا ....

 

پروردگارا، صبر در برابر معاصی نصیبمان بگردان.

 

رفتم مدرسه سابق و تعدادی از معلمان گرامی رو در حین تدریس توی کلاس هاشون دیدم و باهاشون سلام علیک کردم و روبوسی و تبریک روز معلم و معلم انسان شریفی است که آموخته هایش را با جان و دل نثار می کند به فرزندان من و شما و جایگاهش بس رفیع و بلند مرتبه است.

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۷
سلمان

دارد عطش گناه مرا از رسیدن به کربلای تو سیراب می کند!

 

پناه بر کسی که خالق همه چیز است و اوست که هستی می بخشد و بازگشت همه به سوی اوست ...

 

وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیاطِینِ (المؤمنون/97)
و بگو: «پروردگارا! از وسوسه‌های شیاطین به تو پناه می‌برم!»

 

یک رابطه ی عجیب بین انسان و خداست در این موضوع؛ اگر بخواهی و به سمتش بروی نجاتت می دهد.

 

نسبت به چند دقیقه قبل احساس بهتری دارم و کمی از فشار وسوسه به قلبم کمتر شد.

 

حداقل قیافه ی ناموزونش کمتر به خاطرم حمله می کند.

 

یا أیتها النساء و البنات؛ علیکن بالحجاب!

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۳
سلمان

گاهی در اوج قرار می گیری و گاهی در قعر؛ عین نمودار سینوسی دارای موج می شوی.

بالا ... پایین ... بالا ... پایین

و البته یک مدت هم همین طور خط می شوی بدون هیچ تغییر زاویه ای، مانند این دستگاه های الکتروکاردیوگرافی حالت سکته و ایست قلبی به زندگیت دست می دهد.

گاهی می خندم و گاهی اشک می ریزم، گاهی دعوا و بحث و جدل و گاهی شوخی و مزاح و لبخند.

زندگی ما همین طور با همین بالا و پایین ها در گذر است تا زمانی که روح از بدن جدا شود و دیگر هیچ چیز ما را نجات نمی دهد به جز آنچه برآیند این نمودار سینوسی از اعمال و رفتار ما بوده و دیگر چه خوب باشی چه بد، چه مومن چه کافر، به ابدیت پیوسته ای و می فهمی خیلی از این بالا و پایین شدن ها که گیرشان افتاده بودی اینجا برایت تجسم پیدا می کند و می فهمی چه قدر دیر فهمیده ای دست هایی که به سویت برای اظهار عجز دراز شده بود، نه اظهار عجز که بلکه دستگیری از تو بود تا بالاتر بروی.

تازه می فهمی فریادهایی که با خشم بر سر این و آن می کشیدی نه بالا برنده، بلکه اینجا پایین آورنده مقام توست و چه چیزهایی که می پنداشتیم در دنیا بالا و در این عالم پَست واقع می شود و بلعکس!

 

حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ المومنون/99

(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید!

 

لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ المومنون/100

شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!

 

این روزها و این مدت نمی دانم از شنیدن خبر عروسی و ازدواج دوستان جدید و قدیم بخندم یا گریه کنم؟!

خنده برای آنان و گریه برای خودم و خدا گاهی چه قدر سخت از آدم امتحان می گیرد ... :(

۶ نظر ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۴
سلمان

اگه یه کم انصاف داشته باشی و کلاهت قاضی بکنی می فهمی همه چیز فراهم و بهترین هارو برات مشخص و مُقدر کرده.

بهترین مدرسه،بهترین معلم ها، بهترین کلاس، بهترین درس، بهترین فوق برنامه ها و کلاس خصوصی ها اما ...

اما تا خودت نخوای نه تنها بیست نمی گیری بلکه ممکن مردود هم بشی.

مدرسه ای بهتر از اسلام؟ کلاسی بهتر از شیعه؟ درسی بهتر از بندگی خودش؟ معلم هایی بهتر از پیامبر و امامان؟ فوق برنامه ای برتر از شب قدر و مُحرم و ماه رمضان و اعتکاف و ...

یه وقتا خودم با دست خودم برگه رو عمداً سفید تحویل می دم و هیچی نمی نویسم با اینکه خیلی بلدم اما بازم به روم نمیاره و می زاره به حساب اون دفعاتی که بردم پای تخته و درست جواب دادم؛ باز میگه تو بهترینی؛ می تونی بازم نمره خوب بگیری؛ باز اجازه میده سر درس و کلاسش بمونم و تلاش بکنم.

تلاش ...

وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (النجم/39)
و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست.

 

اگر بهترین ها هم برات مقدر بکن و خودت تلاش نکنی دیگه هیچ عذری نخواهی داشت جز بی همتی خودت.

بر اساس همین بهترین هایی که برات مشخص کرده سخت ترین امتحانات هم ازت می گیره! پس نباید غُر زد اگر یه وقت می بینی سوالای سخت می ذاره جلو روت، به اون امکاناتی که برای هدایت شدنت فراهم کرده فکر کن و کمتر ایراد بگیر که چرا اینجاش سخته اونجاش تو کتاب نبود، فلان سوال که نخوندم، فلان جاش که درس ندادی!

می شد امکانات ویژه برات آماده نکنه و سوالای ساده ازت بپرسه اما دیگه آخر ترم بین دانش آموزای ممتاز و تراز اول جایی نداشت.

۲ نظر ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۴
سلمان