.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

... بخوان و بگذر
.:: نوشته‌جات آقای مـیـم عـیـن ::.

فکر کردن و سپس نوشتن و بیان کردن، تفاوت انسان با خیلی هاست.
پس؛
خوب فکر کن
خوب بیان کن
خوب بنویس

آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث و روایت» ثبت شده است

حضرت زهرا سلام الله علیها :

 

مَن أصعَدَ إلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ؛

هر که خالص ترین عباداتش را به سمت خدا بفرستد، خداوند برترین مصلحتش را به سوی او نازل مى کند.

بحار الأنوار ج ۷۰ ، ص ۲۴۹

 

هر وقت به این حد از یقین رسیدیم که هر چه داریم برای رضای خدا و در راه خدا نثار کنیم و خداوند متعال، به بهترین شکل و در بهترین زمان و مکان ممکن، پاسخ عبادت مارو میده؛ مطمئناً به درجه ی عظیمی از ایمان دست پیدا کردیم.

خوشبختانه (به خاطر انجام چنین عملی) بدبختانه (به خاطر تعداد دفعات اندک این عمل نسبت به عمری که کردم) دو بار در دو جا با خدا در سر دو راهی و سردرگمی که گیر کرده بودم چنین معامله ای کردم.

یکی برای ورود به حوزه علمیه و دومی برای ازدواجم. سعی کردم دز این دو موقعیت حساس که بسیار مردد شده بودم با خدا معامله کنم. نتیجه اش الحمدلله رب العالمین خیلی خوب شد و بهتر از اون چه که فکرش می کردم.

باید بندگان بیاموزند که در طول زندگی، بارها و بارها و در هر ماه و هر هفته، یا هر روز، با خدا چنین معاملات پرسود و گران بهایی انجام بدن تا نتیجه های عالی و خوبی بگیرن که اگر روزی بر ما گذشت، که کاری برای رضای خدا از روی خلوص نیت انجام ندادیم، خودمون رو سرزنش و مؤاخذه کنیم/

۵ نظر ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۳:۴۴
سلمان

تقریباً سال گذشته این موقع ها بود که نتایج اولیه آزمون کتبی اعلام شده بود و دقیقاً یک روز مانده به ماه رمضان (روز آخر شعبان) وقت مصاحبه داده بودن بهم. با تمام استرس و اضطرابی که به خاطر عدم آگاهی از سوالات مصاحبه داشتم، وارد مدرسه شدم و سراغ دفتر گرفتم ...

سوالات پرسیده شد و نتیجه مصاحبه مثبت شد.

تصمیم سختی که هنوز هم بعضی وقت ها فکر می کنم که اگر به قبل برگردم، بازم این راه رو انتخاب می کنم یا نه؟!

۷ نظر ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۴
سلمان

یه سری متن ها، یه سری گفته ها و شنیده ها و یک سری اصوات هست که خیلی با روح آدم بازی می کن و آدم رو قلقلک می ده. در طول این عمری که از خدا گرفتم، تا الان دو تا دعا بوده که خیلی ازشون خوشم اومده و از خوندنشون لذت می برم.

یکی دعای قنوت نماز عید فطر، اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة ...

این دعا سراسر غفران و رحمت و مغفرت و سخاوت خدارو می رسونه و بهترین عیدی برای مردم روزه دار.

دعای دومی که خیلی از خوندنش و شنیدنش لذت می برم، دعای زیبای ماه رجب. یه حس خاص و عجیبی توی این دعا هست. اگر موقع روخوانی و هم نوایی این دعاها، کمی به معناشون دقت کنیم، بیشتر از مفهومشون لذت می بریم.

 

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ

ای کسی که برای هر خیر و نیکی به سوی او امید دارم و در هر ناگواری از خشمش ایمنی می جویم ...

متن و ترجمه دعای ماه رجب

۳ نظر ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۴۱
سلمان

برعکس خیلی آدم ها که موقع نزدیک شدن به لحظات تحویل سال، شور و شوق و نشاط پیدا می کنن، چند سالی هست که من این طوری نیستم. چند تا دلیل هم داره که شاید اینجا فقط بتونم یکی یا دو تاش رو بنویسم.

اولین دلیلش این که یک سال دیگه از عمر ما می گذره و یک سال پیرتر می شیم. اگر خوب بهش فکر کنیم، اثرات پیری و سفید شدن موهامون رو توی آینه ببینیم، شاید واقعاً از اومدن بهار و اینکه یک سال 365 روزه ی دیگه بر ما گذشته، خوشحال نشیم.

دومین دلیلش موضوع تجرد بنده هست و اینکه این سال هم اومد و رفت، من همچنان اندر خم یک کوچه ام! دو سه سالی میشه که این دلیل به سایر دلایل اضافه شده و هر سال به خودم این امیدواری میدم که دیگه ان شاءالله امسال، پدر و مادر گرامی آستینی بالا می زنن و به بنده رخت دامادی می پوشونن.

ذات این فصل، چنین چیزی رو می طلبه. فصل رویش گیاهان و سبزه ها و غنچه زدن گل ها. خب بالخره ما هم آدم هستیم با مقداری عواطف و احساسات جوانی، که با دیدن زوج های جوان، گل از گلمون می شکفه و ما هم دلمون می خواد :)

حالا بماند که الان یک عده لشکر متاهل همیشه در صحنه حاضر هستن که میان فوراً شروع می کنن به تخطئه کرده و ایراد گرفتن، که ای بابا، شما چه می دونی متأهلی یعنی چی؟ ای بابا، خرج زندگی؛ ای بابا اگر به دست خودمون بود تا صد سال دیگه هم زن نمی گرفتیم و ازینجور سیاه نمایی های همیشگی. اما جالبه که هیچ وقت هیچ کدوم ازین متأهل های گرامی، حاضر نیستن حتی یک بار ازون لحظات شیرین و رؤیایی که با همسرشون داشتن رو بیان بکنن؛ البته اوناییش که قابل پخش هست! D:

دلایل سوم و شاید چهارم رو نمی تونم اینجا بیان کنم.

اما جداً یه دلتنگی نافرم و عجیبی توی بهار بهم دست میده که خیلی ازش خوشم نمیاد.

 

رسول گرامی اسلام؛ حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله):

اذا رأیتم الربیعَ فاکثِروا ذکرَ النشورِ و ما اشبه الربیعُ بالنشورِ.

هنگامی که بهار را دیدید، زیاد به فکر نشر (روز قیامت) باشید و چه بسیار شبیه است بهار به قیامت.


* یک ایده ی جالب؛ نظرات و پست های صوتی!

۷ نظر ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۰۷
سلمان

من:

از یک جاهایی به بعد انگار توی این دنیای دَرَن دشت خودت موندی و خودت. یک وقت ها آدم احساس می کنه که هیچ کسی رو نداره. هر چه به اطرافت بیشتر نگاه می کنی و بیشتر توی افکارت غرق میشی، بیشتر به تنهایی خودت پی می بری. ما آدم ها درونمون مملؤ از احساسات و عواطف و هیجاناته که بی شک در تصمیم گیری های روزمره کوتاه مدت و بلند مدتمون اثر گذار هستن و خوش به حال افرادی که قدرت غلبه بر این احساسات و عواطف رو دارن. و یکی از این احساسات، احساس تنهایی و عدم وجود اشخاص یاری رسان در زمان نیازمندیِ زندگی ماست.

او:

احساس تنهایی در زمانه ای که هر انسانی با یک تلفن همراه یا رایانه و به لطف شبکه جهانی اینترنت به هر کجا و هر کَسی که بخواد و اراده کنه وصل می شه، کمی مضحکِ اما نباید فراموش کرد که ما آدم ها نیاز به ارتباطات نزدیک با هم نوع خودمون داریم. نیاز به صحبت کردن چهره به چهره، لمس دست هایی هم دیگه و شنیدن صدای طرف مقابل بدون واسطه.

در هر برهه ای از زندگی تک تک ما آدم ها، این احساس نیاز به ارتباط، شکل تازه ای می گیره. یک بار احساس نیاز به پدر و مادر، یک بار نیاز به همکلاسی و دوست، یک بار هم احساس نیاز به داشتن همسر و فرزند.

تو:

عاقل اونی هست که به خوبی و در زمان درست، نیازهای خودش شناسایی بکن و بتون توی زندگیش اَهمُ و مهم انجام بده و حتی برای رفع نیازهاش اولویت بندی داشته باشه. ممکن با ورود انسان به عرصه های جدیدی از زندگی، نیازهاش و حتی اولویت بندی اون نیازها تغییر بکن. مثلاً کسی که سه چهار سال برای کنکور خونده و الان رتبه خوب نیاورده، شاید تا یک روز قبل از اعلام نتایج، اولویت اولش وارد شدن به دانشگاه و اولویت دومش کار و بعد سربازی و ازدواج بوده اما فردای اعلام نتایج؛ اولویت اولش یا میشه کار یا سربازی (با فرض اینکه دیگه نخواد کنکور شرکت بکن) یا شاید بشه ازدواج (اگر دختر باشه).

سلمان:

باید در اوج نیازمندی ها به خود خود خود خدا پناه برد و از خودش کمک خواست. ای بسا نیازهایی که کاذب و دست و پا گیر باشن و ما متوجه نباشیم و با پرداختن به اون ها برای مُرتفع کردنشون، از اهداف بزرگ زندگی عقب بمونیم و چه بسا نیازهایی که از طرف خود خدا توی زندگیت ایجاد شده باشن، تا به سمتش بری و با اظهار عجز و ناتوانی در رفع اون نیازها، از خودش کمک بخوای، که اگر این کار انجام ندی و برای رفع نیازهات، چشم طمعت به مردم باشه، مطمئن باش به غیرت خدا برمی خوره و تورو با همون هایی که بهشون امید بستی رها می کن ...

 

امام صادق (علیه السلام)

حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أن لا تَرجُوَ إلّا اللَّهَ، و لا تَخافَ إلّا ذَنبَکَ.
خوش گمانى به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نترسى.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 72 ، ح 4

۳ نظر ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۸
سلمان